با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Interception

ˌɪntərˈsepʃn̩ ˌɪntəˈsepʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
رهگیری، شنود، جلوگیری، مانع شدن، حائل شدن، قطع کردن
- The interception of enemy communications provided crucial intelligence to the military.
- رهگیری ارتباطات دشمن اطلاعات بسیار مهمی را در اختیار ارتش قرار داد.
- The interception of sensitive data on the network raised security concerns.
- شنود داده‌های حساس در شبکه باعث ایجاد نگرانی‌های امنیتی شد.
noun countable
ورزش توپ‌گیری، قطع توپ، مهار (توپ)
- The interception of the pass by the goalkeeper prevented a certain goal.
- مهار پاس توسط دروازه‌بان مانع از رسیدن به گل مشخصی شد.
- The interception of the football by the defender changed the course of the game.
- قطع توپ توسط مدافع، روند بازی را تغییر داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interception

  1. noun blocking
    Synonyms: interfering with, interposing, interference, stopping

ارجاع به لغت interception

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interception» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interception

لغات نزدیک interception

پیشنهاد بهبود معانی