با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Intercut

American: ˌɪntəˈkʌt British: ˌɪntəˈkʌt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive verb - intransitive
(فیلم و تلویزیون و غیره: صحنه را قطع کردن و صحنه یا عکس دیگری را گاهی به‌طور مکرر نشان دادن) میان‌برش
- intercut scene
- نمای میان‌برش
verb - transitive verb - intransitive
میانبری کردن
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت intercut

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intercut» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intercut

لغات نزدیک intercut

پیشنهاد بهبود معانی