با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inundate

ˈɪnəndeɪt ˈɪnəndeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    inundated
  • شکل سوم:

    inundated
  • سوم شخص مفرد:

    inundates
  • وجه وصفی حال:

    inundating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
زیر سیلی از چیزی غرق شدن، با خیل عظیمی از چیزی مواجه شدن، اشباع شدن (کار و نامه و غیره)
- Our office was inundated with job applications.
- سیل درخواست کار به اداره‌ی ما سرازیر شد.
- The overwhelming number of emails inundated my inbox.
- تعداد زیاد ایمیل‌ها صندوق ورودی من را اشباع کرد.
verb - transitive formal
سیل‌زده کردن، از آب پوشانیدن، زیر سیل بردن
- Rain caused the river to inundate farms.
- باران موجب شد که رودخانه کشتزارها را زیر آب ببرد.
- Our basement was completely inundated.
- زیرزمین ما پر از آب شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inundate

  1. verb drown, overwhelm
    Synonyms: deluge, dunk, engulf, flood, glut, immerse, overflow, overrun, pour down on, snow, submerge, swamp, whelm
    Antonyms: underwhelm

ارجاع به لغت inundate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inundate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inundate

لغات نزدیک inundate

پیشنهاد بهبود معانی