با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

IV

ˌaɪ ˈviː ˌaɪ ˈviː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

abbreviation adjective
درون‌رگی، درون‌سیاهرگی
- The doctor ordered an IV antibiotic to treat the infection.
- دکتر برای درمان عفونت، آنتی‌بیوتیک درون‌رگی تجویز کرد.
- The patient received an IV infusion to deliver fluids and medication.
- بیمار یک تزریق درون‌رگی برای گرفتن مایعات و دارو دریافت کرد.
noun countable uncountable
تزریق وریدی، سرم یا آمپول وریدی
- She had to be put on two very strong antibiotics via IV.
- او باید از طریق تزریق وریدی دو آنتی‌بیوتیک بسیار قوی دریافت کند.
- We got him stabilized with IVs and oxygen.
- ما وضعیت او را با تزریقات وریدی و اکسیژن تثبیت کردیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد IV

  1. noun The cardinal number that is the sum of three and one
    Synonyms: four, 4, tetrad, quatern, quaternion, quaternary, quaternity, quartet, quadruplet, foursome, little-joe
  2. noun Administration of nutrients through a vein
    Synonyms: intravenous feeding
  3. adjective Being one more than three
    Synonyms: four, 4

ارجاع به لغت IV

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «IV» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/iv

لغات نزدیک IV

پیشنهاد بهبود معانی