با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Jammy

ˈdʒæmi ˈdʒæmi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مربایی
- She was thrilled to find a jammy donut in the bakery.
- از اینکه در مغازه‌ی شیرینی‌پزی یک دونات مربایی پیدا کرده بود، هیجان‌زده بود.
- We had jammy toast for the breakfast.
- صبحانه نان تست مربایی خوردیم.
adjective informal
انگلیسی بریتانیایی خوش‌شانس، خرشانس
- He was feeling jammy after winning the lottery.
- بعد از برنده شدن در بخت‌آزمایی احساس کرد خوش‌شانس است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت jammy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jammy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jammy

لغات نزدیک jammy

پیشنهاد بهبود معانی