با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Jotting

dʒɒtɪŋ ˈdʒɒtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    jotted
  • شکل سوم:

    jotted
  • سوم شخص مفرد:

    jots
  • شکل جمع:

    jottings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
یادداشت (کوتاه)
- The jotting in his notebook was barely legible.
- یادداشت در دفترش به‌سختی قابل خواندن بود.
- She always carries a small notebook for jotting down ideas.
- او همیشه یک دفترچه‌ی کوچک برای یادداشت ایده‌ها به همراه دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jotting

  1. noun A brief record
    Synonyms: note, item, entry, scribbling
  2. noun A brief (and hurriedly handwritten) note
    Synonyms: jot
  3. verb
    Synonyms: writing, listing, scribbling, indicating, recording, noting, bitting

ارجاع به لغت jotting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jotting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jotting

لغات نزدیک jotting

پیشنهاد بهبود معانی