امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Keeper

ˈkiːpər ˈkiːpə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    keepers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
نگهبان، نگهدار، حافظ، پاسدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- God is my keeper.
- خداوند نگهدار من است.
- The museum keeper carefully preserved the ancient artifacts.
- نگهبان موزه به‌دقت از آثار باستانی محافظت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد keeper

  1. noun guardian
    Synonyms:
    archivist attendant caretaker conservator curator custodian defender guard jailer lookout overseer protector sentinel sentry steward superintendent supervisor warden

لغات هم‌خانواده keeper

  • verb - transitive
    keep

ارجاع به لغت keeper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «keeper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/keeper

لغات نزدیک keeper

پیشنهاد بهبود معانی