گذشتهی ساده:
killedشکل سوم:
killedسومشخص مفرد:
killsوجه وصفی حال:
killingشکل جمع:
killsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ریشهکن کردن، تا نفر آخر کشتن، کاملاً نابود کردن
1- حاضر در موقع ذبح حیوان شکارشده 2- شاهد اوج یا پرهیجانترین مرحلهی هرچیز
با یک تیر دو نشان زدن، به یک گز دو فاخته زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «kill» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kill