امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Knot

nɑːt nɒt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    knotted
  • شکل سوم:

    knotted
  • سوم‌شخص مفرد:

    knots
  • وجه وصفی حال:

    knotting
  • شکل جمع:

    knots

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
گره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The knot is getting loose.
- گره دارد شل می‌شود.
- My shoelace keeps coming undone because the knot isn't tight enough.
- بند کفش من دارد باز می‌شود؛ چون گره به اندازه‌ی کافی محکم نیست.
- Make a knot at the end of the rope.
- ته طناب را گره بزن.
noun countable
گره (مو یا رشته)
- She did her hair up in a knot on top of her head.
- او گیسوی خود را در بالای سرش گره زد.
- She struggled to untangle the knot in her hair.
- برای باز کردن گره موهایش تلاش کرد.
noun countable
گروه، دسته (اشخاص یا اشیا)
- Knots of people were arguing on street corners.
- گروه‌های مردم در گوشه‌های خیابان بحث می‌کردند.
- The knot of friends gathered around the bonfire.
- دسته‌ی دوستان دور آتش جمع شدند.
- a knot of drooping roses
- یک دسته گل سرخ پژمرده
noun countable
گره (در چوب)
- A knot in the old oak tree made it challenging to cut down with a chainsaw.
- گره موجود در درخت بلوط کهن‌سال، قطع کردن آن با اره‌ی برقی را دشوار می‌کرد.
- The rough texture of the knot made it difficult to sand down.
- بافت زبر گره، سمباده زدن را دشوار می‌کرد.
noun countable
گره (یکای سرعت برابر با ۱۸۵۲ متر در ساعت)
- The aircraft was flying at a speed of ten knots.
- این هواپیما با سرعت ده گره در حال پرواز بود.
- The boat's average speed is ten knots.
- سرعت متوسط قایق ده گره است.
- The storm increased the wind speed to fifteen knots.
- طوفان سرعت باد را به پانزده گره افزایش داد.
verb - transitive
گره زدن
- He knotted the ropes together.
- او طنابها را به هم گره زد.
- He knotted the string.
- او ریسمان را گره زد.
- Can you knot these two ropes together?
- آیا می‌توانید این دو طناب را به هم گره بزنید؟
verb - intransitive
گره خوردن
- The rope began to knot.
- طناب شروع به گره خوردن کرد.
- Her hair tends to knot easily.
- موهایش به‌راحتی گره می‌خورد.
noun
پزشکی گره (در بدن)
- a knot in a tense muscle
- گره در عضله‌ی منقبض‌شده
- The doctor discovered a small knot in the patient's muscle.
- پزشک متوجه گره کوچکی در عضله‌ی بیمار شد.
noun countable
مشکل، معضل، گره، اشکال
- She struggled to find a solution to the knot of disagreements within the team.
- او برای یافتن راه‌حلی برای مشکل اختلافات درون تیم تلاش کرد.
- The knot of conflicting opinions within the team hindered progress on the project.
- گره نظرات متناقض در تیم مانع پیشرفت پروژه شد.
- This matter is full of legal knots.
- این قضیه اشکالات حقوقی بسیاری دربر دارد.
noun
پیوند (به‌ویژه پیوند زناشویی)
- Finally they decided to tie the knot.
- سرانجام تصمیم به ازدواج گرفتند.
- The knot between them was unbreakable.
- پیوند بین آن‌ها ناگسستنی بود.
- The two nations renewed the knots between them.
- دو ملت پیوندهای میان خود را تجدید کردند.
noun countable
گره (زینتی)، روبان
- The gift was decorated with a knot.
- هدیه با یک گره تزیین شده بود.
- The wreath was adorned with a colorful knot.
- تاج گل با یک روبان رنگارنگ تزیین شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knot

  1. noun bow, loop
    Synonyms: bond, braid, bunch, coil, connection, contortion, entanglement, gnarl, helix, hitch, joint, kink, ligament, ligature, link, mat, nexus, perplexity, rosette, screw, snag, snarl, spiral, splice, tangle, tie, twirl, twist, vinculum, warp, whirl, whorl, yoke
    Antonyms: line
  2. noun lump; crowd
    Synonyms: aggregation, assemblage, assortment, band, bunch, circle, clique, clump, cluster, collection, company, crew, gang, gathering, group, heap, mass, mob, pack, pile, set, squad, swarm, tuft
  3. verb weave, complicate
    Synonyms: bind, cord, entangle, knit, loop, secure, tat, tether, tie
    Antonyms: unknot

Collocations

Idioms

  • at a rate of knots

    (انگلیس) تند، سریع

    (انگلیس - عامیانه) بسیار سریع، مثل برق

  • tie the knot

    ازدواج کردن، وصلت کردن، عقد کردن

  • to cut the gordian knot

    (در رویارویی با مشکلی بغرنج) راه حل سریع و دلیرانه‌ای یافتن

ارجاع به لغت knot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/knot

لغات نزدیک knot

پیشنهاد بهبود معانی