تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با کسی آشنا شدن، کسی را خوب شناختن
به خدا نمیدانم، لعنت برمن اگر بدانم، اصلاً روحم خبر ندارد
از همه آگاهتر بودن یا بهتر بلد بودن
بیشتر آگاه بودن
تا آنجاییکه من میدانم.
تا آنجایی که من میدانم
خدا میداند!
از کجا بدانم؟، من چه میدانم؟
(عامیانه) محرم اسرار، آگاه به امور محرمانه
اصلاً نشناختن
من که خبر ندارم، من بیاطلاعم
(عامیانه) میدونی!/ ببین!
(عامیانه) منظورم را میفهمی/ میدونی چی میخوام بگم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «know» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/know