امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Laboring

American: ˈleɪbərɪŋ British: ˈleɪbərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    labored
  • شکل سوم:

    labored
  • سوم‌شخص مفرد:

    labors

معنی

adjective
کار، کارگری، رنجبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد laboring

  1. verb Work hard
    Synonyms:
    digging grinding toiling
    Antonyms:
    resting idling relaxing lazing
  1. verb Strive and make an effort to reach a goal
    Synonyms:
    working striving driving tasking sweating struggling pushing toiling stressing grinding endeavoring tugging agonizing
  1. adjective Doing arduous or unpleasant work
    Synonyms:
    drudging labouring toiling

ارجاع به لغت laboring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «laboring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/laboring

لغات نزدیک laboring

پیشنهاد بهبود معانی