امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lacerate

ˈlæsəreɪt ˈlæsəreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lacerated
  • شکل سوم:

    lacerated
  • سوم‌شخص مفرد:

    lacerates
  • وجه وصفی حال:

    lacerating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective adverb
پاره کردن، مجروح کردن، آزردن، عذاب دادن، دریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- As a result of falling in the mountain, his knee was lacerated in several places.
- در اثر افتادن از کوه چند جای زانویش مجروح شد.
- Broken glass lacerated his feet.
- شیشه‌ی شکسته پایش را مجروح کرد.
- He delighted in lacerating cheats and thieves.
- او از عذاب دادن آدم‌های متقلب و دزد خوشش می‌آمد.
- I am in love; my evidence is this lacerated heart
- من عاشقم گواه من این قلب چاک‌چاک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lacerate

  1. verb tear, cut; wound
    Synonyms:
    claw gash harm hurt injure jag lance maim mangle mutilate puncture rend rip score serrate slash stab torment torture

ارجاع به لغت lacerate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lacerate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lacerate

لغات نزدیک lacerate

پیشنهاد بهبود معانی