امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lackey

ˈlæki ˈlæki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lackeyed
  • شکل سوم:

    lackeyed
  • سوم‌شخص مفرد:

    lackeys
  • وجه وصفی حال:

    lackeying

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: lacquey

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پادو، نوکر، فراش، خدمتکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He played the role of a loyal lackey, hiding his true ambitions.
- او نقش یک خدمتکار وفادار را بازی کرد و جاه‌طلبی‌های واقعی خود را پنهان کرد.
- a lackey of imperialism
- نوکر امپریالیسم
verb - intransitive verb - transitive
پیروی کردن، نوکری کردن، چاکری کردن
- He always seems to lackey his boss without question.
- به نظر می‌رسد او همیشه بدون هیچ سوالی از رئیس خود پیروی می‌کند.
- He chose to lackey for the powerful politician, hoping for a better future.
- او با امید به آینده‌ای بهتر، برای سیاست‌مدار قدرتمند نوکری می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lackey

  1. noun servant
    Synonyms: attendant, butler, domestic, doormat, drudge, factotum, flunkey, retainer, steward, subordinate, toady, underling, valet, yes-person

ارجاع به لغت lackey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lackey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lackey

لغات نزدیک lackey

پیشنهاد بهبود معانی