امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lashing

ˈlæʃɪŋ ˈlæʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lashed
  • شکل سوم:

    lashed
  • سوم‌شخص مفرد:

    lashes

معنی و نمونه‌جمله

noun
شلاق‌زنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Cake with lashings of ice cream!
- کیک و یک عالمه بستنی!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lashing

  1. noun A punishment dealt with blows or lashes
    Synonyms:
    whipping flogging beating hiding thrashing trimming tanning licking flagellation
  1. verb Criticize harshly
    Synonyms:
    slamming trussing roasting slashing slapping scourging scoring scorching scathing excoriating drubbing blistering fastening
    Antonyms:
    praising complimenting
  1. verb Strike as if by whipping
    Synonyms:
    whipping scourging slashing thrashing flogging trouncing licking striking smiting trimming smacking beating securing scolding satirizing pummelling lacing lathering hammering flagellating attacking fastening hiding criticizing chastising castigating blowing blistering berating assailing
  1. adjective Striking
    Synonyms:
    floundering

ارجاع به لغت lashing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lashing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lashing

لغات نزدیک lashing

پیشنهاد بهبود معانی