با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Lattice

ˈlætɪs ˈlætɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    lattices

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adverb
توری منظم
noun adverb
کار مشبک، شبکه، شبکه‌بندی، شبکه کاری
- a latticed window
- پنجره‌ی مشبک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lattice

  1. noun mesh, trellis
    Synonyms: filigree, frame, fretwork, grating, grid, grill, latticework, net, network, openwork, reticulation, screen, structure, tracery, web
    Antonyms: solid

ارجاع به لغت lattice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lattice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lattice

لغات نزدیک lattice

پیشنهاد بهبود معانی