با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Legitimacy

ləˈdʒɪtəməsi lɪˈdʒɪtɪməsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
مشروعیت، قانونی بودن
- The legitimacy of the law was upheld by the highest court in the land.
- بالاترین دادگاه کشور بر مشروعیت این قانون صحه گذاشت.
- The committee questioned the legitimacy of the proposed legislation.
- این کمیته قانونی بودن این قانون پیشنهادی را زیر سؤال برد.
noun uncountable
درستی، معقول بودن، موجه بودن، منطقی بودن
- the legitimacy of those claims
- درستی آن ادعاها
- The legitimacy of the decision was debated among the team members.
- اعضای تیم در مورد معقول بودن این تصمیم بحث کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد legitimacy

  1. noun The state or quality of being within the law
    Synonyms: lawfulness, legality, authenticity, legitimateness, licitness, genuineness
    Antonyms: illegitimacy

ارجاع به لغت legitimacy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «legitimacy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/legitimacy

لغات نزدیک legitimacy

پیشنهاد بهبود معانی