با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Liken

ˈlaɪkən ˈlaɪkən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
مانند کردن، شبیه کردن، شبیه شدن
- He has likened life to a voyage.
- او زندگی را به یک مسافرت دریایی تشبیه کرده است.
- I once knew a lady that likened surprisingly to you.
- در گذشته خانمی را می‌شناختم که به‌طور شگفت‌انگیزی شبیه شما بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد liken

  1. verb compare
    Synonyms: allegorize, approach, approximate to, assimilate, balance, bear comparison, be in the same class as, be on a par with, come up to, correlate, distinguish between, draw parallel, equal, equate, identify with, link, make like, match, notice similarities, parallel, put alongside, relate, resemble, show correspondence

ارجاع به لغت liken

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «liken» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/liken

لغات نزدیک liken

پیشنهاد بهبود معانی