امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Loom

luːm luːm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C2
از دور نمایان شدن، از دور پدیدار شدن، به طور ترسناک نمایان شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- A horned giant loomed before me.
- غول شاخ‌داری جلوم ظاهر شد.
- The hull of the ship loomed up suddenly.
- ناگهان بدنه‌ی کشتی نمایان شد.
- High mountains were looming ahead through the clouds.
- کوه‌های بلند از میان ابرها نمایان می‌شدند.
verb - intransitive
(اتفاق بد یا ناخوشایند) محتمل بودن، نزدیک بودن، در شرف وقوع بودن
- Fear of failure loomed large in his mind.
- ترس از ناکامی در مخیله‌اش قوت می‌گرفت.
- The hardships that loomed ahead.
- مشقت‌هایی که در شرف تکوین بود.
noun uncountable
بافندگی، نساجی
- For men there was farming; for women, the loom.
- کار مردها کشاورزی بود و کار زنان بافندگی.
noun uncountable
نمایانی، پدیداری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد loom

  1. verb appear, often imposingly
    Synonyms:
    approach await be at hand become visible be coming be forthcoming be imminent be in the cards be in the wind be near break through brew bulk come forth come into view come on come on the scene dawn dominate emanate emerge figure gather hang over hover impend impress issue lower make up menace mount near overhang overshadow overtop portend rear rise seem huge seem large show soar stand out take shape threaten top tower

Idioms

  • loom large

    (بزرگ‌تر یا وحشتناک‌تر از آنچه که هست) به‌نظر آمدن، با هیبت ظاهر شدن

ارجاع به لغت loom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «loom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/loom

لغات نزدیک loom

پیشنهاد بهبود معانی