امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Looming

ˈluː.mɪŋ ˈluː.mɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
قریب‌الوقوع (اتفاق ناخوشایند)، اتفاق ناگهانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد looming

  1. verb Hang over, as of something threatening, dark, or menacing
    Synonyms:
    threatening nearing hulking hovering towering emanating menacing materializing approaching appearing weaving impressing overhanging overtopping top rising emerging machining predominating implementing brewing showing figuring gathering lowering shadowing overshadowing dawning issuing brooding
  1. verb To appear
    Synonyms:
    rising showing materializing issuing appearing emerging

ارجاع به لغت looming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «looming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/looming

لغات نزدیک looming

پیشنهاد بهبود معانی