امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mainstream

ˈmeɪnstriːm ˈmeɪnstriːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more mainstream
  • صفت عالی:

    most mainstream

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C2
مسیر اصلی، مسیر جویباری که در آن آب جریان دارد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- His ideas are not in sync with the mainstream of political thought in Canada.
- عقاید او با اندیشه‌های سیاسی متداول در کانادا هم‌گام نیست.
- the mainstream of life
- در اوج جریان زندگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mainstream

  1. adjective prevailing
    Synonyms:
    accepted average common conventional current dominant established general normal popular predominant primary regular standard typical widespread
    Antonyms:
    heterodox

ارجاع به لغت mainstream

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mainstream» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mainstream

لغات نزدیک mainstream

پیشنهاد بهبود معانی