معنی manufacturable به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌmænəˈfækʧərəbəl ˌmæn.jʊˈfaktʃər.ə.bəl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

قابل ساخت، قابل تولید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- The new design is manufacturable, making production easier.

- طراحی جدید قابل ساخت است و تولید را آسان‌تر می‌کند.

- Their focus is on creating manufacturable solutions for sustainable energy.

- تمرکز آن‌ها بر ایجاد راه‌حل‌های قابل تولید برای انرژی پایدار است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت manufacturable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «manufacturable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/manufacturable

لغات نزدیک manufacturable

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند