با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Marathon

ˈmerəθɑːn ˈmærəθn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    marathons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
ورزش ماراتن (یکی از انواع دو که در مسافت ۴۲ کیلومتر و ۱۹۵ متر انجام می‌شود)
- I signed up for my first marathon.
- برای نخستین ماراتن خودم ثبت‌نام کردم.
- The marathon kicked off with hundreds of runners.
- ماراتن با حضور صدها دونده آغاز شد.
noun countable
مجازی ماراتن، هر چیز طولانی (از نظر زمان)
- a speechmaking marathon
- یک دوره‌ی طولانی سخنرانی
- The endless meeting was a marathon.
- جلسه‌ی بی‌پایان ماراتن بود.
adjective
ورزش مربوط به ماراتن
- She proudly wore her marathon medal around her neck.
- مدال ماراتن خود را با افتخار به گردنش انداخت.
- The marathon runner crossed the finish line.
- دونده‌ی ماراتن از خط پایان گذشت‌.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد marathon

  1. noun long-distance race
    Synonyms: cross-country race, endurance run, test of endurance

ارجاع به لغت marathon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marathon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marathon

لغات نزدیک marathon

پیشنهاد بهبود معانی