با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Marinate

ˈmærəneɪt ˈmærəneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    marinated
  • شکل سوم:

    marinated
  • سوم شخص مفرد:

    marinates
  • وجه وصفی حال:

    marinating

توضیحات

همچنین می‌توان از marinade به‌ جای marinate استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
غذا و آشپزی خواباندن، مرینیت کردن، خوابیدن، مرینیت شدن (خیساندن مواد غذایی در یک چاشنی اغلب اسیدی و مایع پیش از پخت)
- The meat needs to marinate before we cook it.
- گوشت قبل از پختن به مرینیت نیاز دارد.
- Don't forget to marinade the tofu before grilling it.
- فراموش نکنید که توفو را قبل از کباب کردن در چاشنی بخوابانید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد marinate

  1. verb soak
    Synonyms: bathe, brine, immerse, marinade, pickle, season, souse, steep

ارجاع به لغت marinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marinate

لغات نزدیک marinate

پیشنهاد بهبود معانی