امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

معنی married به فارسی

ˈmærid ˈmærid
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
متأهل، همسردار، شوهردار (زن)، زن‌دار (مرد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She is a dedicated married woman who puts her family first.
- او زن متاهل فداکاری است که خانواده‌ی خود را در اولویت قرار می‌دهد.
- The married man always wears his wedding ring.
- مرد زن‌دار حلقه‌ی ازدواجش را همیشه در دست دارد.
adjective
مربوط به ازدواج، مربوط به زناشویی
- married life
- زندگی زناشویی
- The newlyweds enjoyed their first days of married bliss.
- تازه‌ازدواج‌کرده‌ها از نخستین روزهای شادکامی ازدواجشان لذت بردند.
adjective
هم‌بسته، هم‌پیوند، هم‌آمیخته، پیوسته، متحد
- The two organizations formed a married partnership to advocate for social justice.
- این دو سازمان برای حمایت از عدالت اجتماعی شراکت پیوسته‌ای را تشکیل دادند.
- married countries
- کشورهای هم‌بسته
noun countable
شخص ازدواج‌کرده، آدم همسردار
- Young marrieds moving into their first home.
- جوانان ازدواج‌کرده به اولین خانه‌ی خود نقل‌مکان کردند.
- young marrieds
- جوانان همسردار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد married

  1. adjective Of, relating to, or typical of marriage
    Synonyms:
    wedded marital matrimonial conjugal mated connubial espoused hymeneal united given in marriage joined in holy matrimony nuptial living in the married state spousal in the state of matrimony
    Antonyms:
    unmarried single unwedded
  1. verb Join
    Synonyms:
    united coupled yoked wedded linked pledged joined unified melded mated spliced connected conjugated conjoined given hitched concreted compounded espoused combined coalesced associated
    Antonyms:
    separated annulled divorced
  1. verb Take in marriage
    Synonyms:
    wedded mated hitched spliced espoused tied conjoined
    Antonyms:
    rejected divorced

لغات هم‌خانواده married

ارجاع به لغت married

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «married» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/married

لغات نزدیک married

پیشنهاد بهبود معانی