با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Marshland

ˈmɑːrʃlænd ˈmɑːʃlænd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
سرزمین باتلاقی، سرزمین مردابی، لش‌آبگاه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد marshland

  1. noun A usually low-lying area of soft waterlogged ground and standing water
    Synonyms: marsh, fen, bog, mire, morass, muskeg, quag, quagmire, slough, swamp, swampland, wetland, fenland

ارجاع به لغت marshland

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marshland» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marshland

لغات نزدیک marshland

پیشنهاد بهبود معانی