با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Marshmallow

ˈmɑːrʃmeloʊ ˌmɑːʃˈmæləʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    marshmallows

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
مارشمالو، پف‌نبات، پاستیل پفی، نوعی شیرینی نرم خمیر‌مانند
- The child eagerly bit into the fluffy marshmallow.
- کودک مشتاقانه مارشمالوی نرم را گاز زد.
- She made gooey marshmallow treats for the bake sale.
- او شیرینی‌های خمیرمانند را برای فروش درست کرد.
- My grandma makes the best homemade marshmallows.
- مادربزرگ من بهترین پف‌نبات خانگی را درست می‌کند.
noun countable informal
(طنز) (آدم) شُل‌وول، بی‌دست‌وپا، ترسو، ضعیف
- The marshmallow shied away from taking risks in life.
- آدم ترسو از ریسک کردن در زندگی اجتناب می‌کرد.
- The marshmallow hesitated before jumping off the diving board.
- آدم بی‌دست‌وپا قبل‌از پریدن از روی تخته‌ی غواصی تردید کرد.
noun countable
گیاه‌شناسی گل ختمی
- The marshmallow plant has many medicinal properties.
- گیاه گل ختمی خواص دارویی زیادی دارد.
- The marshmallow plant has beautiful pink flowers.
- گیاه گل ختمی گل‌های صورتی زیبایی دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت marshmallow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marshmallow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marshmallow

لغات نزدیک marshmallow

پیشنهاد بهبود معانی