امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Massy

ˈmæsi ˈmæsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
وزین، جسیم، جامد، متراکم، غلیظ، چاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد massy

  1. adjective Of extraordinary size and power
    Synonyms:
    behemoth brobdingnagian bunyanesque colossal cyclopean elephantine enormous gargantuan giant gigantesque gigantic herculean heroic huge immense jumbo mammoth massive mastodonic mighty monster monstrous monumental mountainous prodigious pythonic stupendous titanic tremendous vast walloping whopping

ارجاع به لغت massy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «massy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/massy

لغات نزدیک massy

پیشنهاد بهبود معانی