امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Matching

ˈmætʃɪŋ ˈmætʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    matched
  • شکل سوم:

    matched
  • سوم‌شخص مفرد:

    matches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
تطبیقی، منطبق، جور، لنگه، جفت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The lamps all had matching purple shades.
- همه‌ی لامپ‌ها حباب‌های همسان بنفش داشتند.
- matching sets of cups and plates
- مجموعه فنجان و بشقاب‌های منطبق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد matching

  1. adjective corresponding, equal
    Synonyms:
    analogous comparable coordinating double duplicate equivalent identical like paired parallel same twin
    Antonyms:
    different uncorrespondent unequal

لغات هم‌خانواده matching

  • verb - transitive
    match

ارجاع به لغت matching

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «matching» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/matching

لغات نزدیک matching

پیشنهاد بهبود معانی