با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Maxi

ˈmæksi ˈmæksi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    maxis

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پوشاک بلند
- She wore an elegant maxi dress to the formal event.
- در این مراسم رسمی یک لباس بلند شیک پوشیده بود.
- The maxi skirt swayed gently in the breeze.
- دامن بلند با وزش نسیم به‌آرامی تکان می‌خورد.
noun countable
پوشاک ماکسی (نوعی لباس بلند که یا تا زانو است و یا تا قوزک پا می‌رسد)
- She wore a beautiful maxi to the wedding
- او در عروسی ماکسی زیبایی به تن داشت.
- Her maxi swayed gracefully with each step she took.
- با هر قدمی که برمی‌داشت، ماکسی‌اش به‌زیبایی تکان می‌خورد.
prefix
بیش‌ازحد بزرگ
- maxi-pizza
- پیتزای بیش‌ازحد بزرگ
- The movie theater is equipped with a maxi-screen.
- این سالن سینما مجهز به صفحه‌نمایش بیش‌ازحد بزرگ است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maxi

  1. adjective Used of women's clothing having a hemline at the ankle
    Antonyms: mini, midi

ارجاع به لغت maxi

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maxi» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/maxi

لغات نزدیک maxi

پیشنهاد بهبود معانی