امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Measurement

ˈmeʒərmənt ˈmeʒəmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    measurements

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C2
اندازه‌گیری، سنجش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The scientist used a precise measurement to determine the temperature of the liquid.
- دانشمند از اندازه‌گیری دقیقی برای تعیین دمای مایع استفاده کرد.
- The accuracy of the measurement was crucial in determining the success of the experiment.
- صحت اندازه‌گیری برای تعیین موفقیت آزمایش بسیار مهم بود.
noun countable
اندازه
- Write down the measurements of the box.
- اندازه‌ی جعبه را بنویسید.
- My waist measurement is 32 inches.
- اندازه‌ی دور کمر من 32 اینچ است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد measurement

  1. noun calculation
    Synonyms:
    altitude amount amplitude analysis appraisal area assessment calibration capacity computation degree density depth determination dimension distance estimation evaluation extent frequency height judgment length magnitude mass measure mensuration metage pitch quantification quantity range reach scope size survey thickness time valuation volume weight width
    Antonyms:
    estimate guess

لغات هم‌خانواده measurement

ارجاع به لغت measurement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «measurement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/measurement

لغات نزدیک measurement

پیشنهاد بهبود معانی