با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    Memorabilia

    ˌmemrəˈbɪliə ˌmemrəˈbɪliə
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    plural preposition
    خاطرات
    - His room is filled with memorabilia of early Texas.
    - اتاق او پر از اشیایی بود که خاطرات تگزاس قدیم را زنده می‌کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد memorabilia

    1. noun mementos
      Synonyms: annals, archives, collectibles, keepsakes, relics, remembrances, reminders, souvenirs, tokens, trophies

    لغات هم‌خانواده memorabilia

    ارجاع به لغت memorabilia

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «memorabilia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/memorabilia

    لغات نزدیک memorabilia

    پیشنهاد بهبود معانی