امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Memory

ˈmemri ˈmemri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    memories

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B1
حافظه، خاطر، خاطره، یاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- David has a powerful memory.
- دیوید حافظه‌ای قوی دارد.
- His name has slipped my memory.
- نام او از خاطرم رفته است.
- Loss of memory is one of the signs of old age.
- از دست‌ دادن حافظه یکی از نشانه‌های کهولت سن است.
- a happening which is still within the memory of most elderly men
- رویدادی که هنوز در یاد اکثر مردان سالخورده باقی مانده است
- the happy memories of my youthful days
- خاطرات خوش دوران جوانی من
- the memory of my mother's loving face
- خاطره‌ی چهره‌ی پرمهر مادرم
- Memory plays a crucial role in learning new information.
- حافظه نقش مهمی در یادگیری اطلاعات جدید دارد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun uncountable
یادگار، یادبود، یادداری، شهرت، نیکنامی، ناموری (به ویژه پس از مرگ)
- Though he has been dead for years, his memory survives.
- با آنکه سال‌ها از مرگ او می‌گذرد، نام او هنوز از خاطره‌ها محو نشده است.
- in memory of my father
- به یادبود پدرم
noun countable
کامپیوتر حافظه link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده
- My computer's memory is almost full, so I need to delete some files.
- حافظه‌ی کامپیوترم پر شده و باید بعضی از فایل‌ها را پاک کنم.
- The computer's memory capacity determines how much data it can store.
- ظرفیت حافظه‌ی کامپیوتر تعیین می‌کند که چه میزان اطلاعات می‌توان ذخیره کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد memory

  1. noun ability to hold in the mind
    Synonyms:
    anamnesis awareness camera-eye cognizance consciousness dead-eye flashback memorization mind mindfulness mind’s eye recall recapture recognition recollection reflection remembrance reminiscence retention retentiveness retrospection subconsciousness thought
    Antonyms:
    amnesia forgetfulness ignorance
  1. noun specific thing remembered
    Synonyms:
    concept cue fantasy hint image jog memo memoir mnemonic picture prod prompt reminder representation suggestion thought vision

Collocations

Idioms

  • if my memory serves

    اگر درست یادم باشد، اگر اشتباه نکنم

    اگر اشتباه نکنم، اگر درست یادم باشد، اگر حافظه‌ام دست بدهد

لغات هم‌خانواده memory

ارجاع به لغت memory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «memory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/memory

لغات نزدیک memory

پیشنهاد بهبود معانی