با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Methodically

məˈθɑːdɪkli məˈθɒdɪkli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور منظم و باقاعده، به‌طور قاعده‌مند
- She methodically organized her desk, placing each item in its proper place.
- به‌طور منظم و باقاعده میزش را مرتب کرد و هر وسیله را در جای مناسب خود قرار داد.
- The detective methodically examined the crime scene.
- کارآگاه به‌طور قاعده‌مند صحنه‌ی جنایت را بررسی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده methodically

ارجاع به لغت methodically

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «methodically» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/methodically

لغات نزدیک methodically

پیشنهاد بهبود معانی