امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Midway

ˈmɪdweɪ ˈmɪdweɪ ˈmɪdweɪ ˈmɪdweɪ ˈmɪdweɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
نیمه راه، وسط مسیر، متوسط، میانجی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Midway in the journey of this life, I found myself in a dark forest.
- (دانته) در نیمه‌ی راه سفر این زندگانی خود را در جنگل تاریکی یافتم.
- midway to the top of the mountain
- در نیمه‌ی راه قله‌ی کوه
- a midway change of Locomotives
- تغییر لوکوموتیوها در وسط سفر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد midway

  1. adjective Not extreme
    Synonyms:
    central middle intermediate halfway in-the-thick-of mean between medial center median mid in the middle middle-of-the-road
  1. noun Naval battle of World War II (June 1942); American planes based on land and on carriers decisively defeated a Japanese fleet on its way to invade the Midway Islands
    Synonyms:
    Battle of Midway
  1. adverb At half the distance; at the middle
    Synonyms:
    halfway intermediately medianly

لغات هم‌خانواده midway

  • adjective
    midway
  • adverb
    midway, way

ارجاع به لغت midway

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «midway» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/midway

لغات نزدیک midway

پیشنهاد بهبود معانی