امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Modest

ˈmɑːdɪst ˈmɒdɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more modest
  • صفت عالی:

    most modest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
بی‌زرق‌و‌برق، عاری از خودنمایی، محقر، ساده و بی‌پیرایه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a modest farmhouse.
- یک خانه‌ی روستایی ساده و بی‌پیرایه.
- Asian women are modest and shy.
- زنان آسیایی بی‌پیرایه و کمرو هستند.
adjective
فروتن، متواضع، کم ادعا، افتاده
- a well-bred man is modest without being bashful.
- آدم نیک‌پرورده بدون اینکه خجول باشد فروتن است.
- be modest especially when you thrive.
- فروتن باش به‌ویژه هنگام کامیابی.
adjective
محجوب، باآزرم، باحیا، محجوبانه
- modest behavior
- رفتار محجوبانه
- he was modest and silent.
- او محجوب و ساکت بود.
adjective
فروتنانه، متواضعانه
adjective
موقر، (لباس و رفتارو سخن) سنگین (در برابر: جلف یا سبک)، آبرومند، عفیف
- the widow dresses modestly.
- بیوه زن عفیفانه لباس می‌پوشد.
- in behavior and speech, she was modest and kind.
- او در رفتار و سخن سنگین و مهربان بود.
adjective
معقول، میانه رو، متعادل
- a modest proposal
- پیشنهاد معقول
- the employee's modest requests
- درخواست‌های معقول کارمندان
adjective
خرد، ناچیز، کم، متوسط
- a modest increase in salaries.
- افزایش ناچیز حقوق‌ها.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد modest

  1. adjective shy
    Synonyms:
    bashful blushing chaste coy demure diffident discreet humble lowly meek moderate nice proper prudent quiet reserved resigned reticent retiring seemly self-conscious self-effacing sheepish silent simple temperate timid unassertive unassuming unassured unboastful unobtrusive unpresuming unpretending unpretentious withdrawing
    Antonyms:
    arrogant assured bold brave conceited courageous egotistical proud self-confident unabashed unashamed
  1. adjective limited, ordinary
    Synonyms:
    average cheap discreet dry economical fair humble inelaborate inexpensive middling moderate natural plain reasonable simple small unadorned unaffected unembellished unembroidered unexceptional unexcessive unextravagant unextreme unobtrusive unornamented unostentatious unpretentious unradical unstudied
    Antonyms:
    extraordinary immodest ostentatious presumptuous unlimited

ارجاع به لغت modest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «modest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/modest

لغات نزدیک modest

پیشنهاد بهبود معانی