با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    Modifier

    ˈmɑːdɪfaɪər ˈmɒdəfaɪə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      modifiers

    معنی‌ها و نمونه‌جمله

    noun
    پیراینده
    noun
    تعدیل‌کننده
    - Adjectives and adverbs are modifiers.
    - صفت و قید معرف هستند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد modifier

    1. noun A content word that qualifies the meaning of a noun or verb
      Synonyms: limiter, conditioner, alterant, changer, qualifier, alterer, transformer
    2. noun A gene that modifies the effect produced by another gene
      Synonyms: modifier gene

    ارجاع به لغت modifier

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «modifier» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/modifier

    لغات نزدیک modifier

    پیشنهاد بهبود معانی