امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Modify

ˈmɑːdəfaɪ ˈmɒdɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    modified
  • شکل سوم:

    modified
  • سوم‌شخص مفرد:

    modifies
  • وجه وصفی حال:

    modifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
پیراستن، تغییر دادن، اصلاح کردن، تعدیل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He believed that laws modify conduct.
- او معتقد بود که قانون رفتار را تعدیل می‌کند.
- His discoveries have modified my views on the origin of the universe.
- کشفیات او نظر من را درباره‌ی آغاز جهان تغییر داده است.
- The proximity of the sea modifies the temperature.
- نزدیک‌ بودن دریا از گرما می‌کاهد.
- "Young" modifies "man" in "young man."
- در عبارت «مرد جوان» واژه‌ی «جوان» واژه‌ی «مرد» را شناسان می‌کند.
- to modify a penalty
- در مجازات (یا جریمه) تخفیف قایل شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد modify

  1. verb alter, change
    Synonyms: adapt, adjust, become, convert, correct, customize, doctor, mutate, recast, redo, refashion, reform, remodel, reorganize, repair, reshape, revise, rework, shift gears, switch over, transfigure, transform, transmogrify, transmute, turn, turn one around, turn over new leaf, turn the corner, turn the tables, tweak, vary
    Antonyms: leave alone, stagnate
  2. verb lessen, reduce
    Synonyms: abate, curb, decrease, limit, lower, mitigate, moderate, modulate, qualify, relax, remit, restrain, restrict, slacken, soften, temper, tone down
    Antonyms: grow, increase

لغات هم‌خانواده modify

ارجاع به لغت modify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «modify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/modify

لغات نزدیک modify

پیشنهاد بهبود معانی