امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Monition

moʊˈnɪʃən məʊˈnɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
اخطار، اندرز، آگاهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monition

  1. noun Advice to beware, as of a person or thing
    Synonyms:
    admonition warning caution caveat admonishment citation forewarning hint intimation notice order summons word-of-advice
  1. noun A summons issued after the filing of a libel or claim directing all parties concerned to show cause why the judgment asked for should not be granted
    Synonyms:
    process of monition

ارجاع به لغت monition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monition

لغات نزدیک monition

پیشنهاد بهبود معانی