امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Monotony

məˈnɑːt̬ni məˈnɒtni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
بی‌تنوعی، یک‌آهنگی، بی‌زیر‌وبم، یکنواختی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the monotony of his daily life
- یکنواختی ملالت‌آور زندگی روزانه‌ی او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monotony

  1. noun boredom; sameness
    Synonyms:
    colorlessness continuance continuity dreariness dryness dullness ennui equability evenness flatness humdrum identicalness invariability levelness likeness monotone monotonousness oneness repetitiousness repetitiveness routine same old thing similarity tediousness tedium tiresomeness unchangeableness uniformity wearisomeness
    Antonyms:
    change color excitement liveliness variability versatility

ارجاع به لغت monotony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monotony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monotony

لغات نزدیک monotony

پیشنهاد بهبود معانی