- A castle only moves in straight lines.
- رخ فقط به خط مستقیم حرکت میکند.
- Our move to the new house was costly.
- تغییر مکان ما به خانهی جدید گران تمام شد.
- We don't know what our next move should be.
- نمیدانیم اقدام بعدی ما باید چه باشد.
- He likes to move among the rich and famous.
- او دوست دارد با پولداران و ناموران معاشر باشد.
- That young man moves mostly in literary circles.
- آن مرد جوان بیشتر در محافل ادبی رفتوآمد دارد.
- Our spring garments are moving nicely.
- لباسهای بهارهی ما خوب به فروش میرسد.
- The company has been moving to hire new engineers.
- شرکت دست به کار استخدام مهندسان جدید شده است.
- When will the government move on this matter?
- دولت چه هنگام دربارهی این موضوع اقدام خواهد کرد؟
- He moved and his motion passed by a vote of 50 to 16.
- او پیشنهاد کرد و پیشنهادش با 50 رأی در برابر 16 تصویب شد.
- I wish to move that the meeting be adjourned.
- مایلم پیشنهاد دهم جلسه به بعد موکول شود.
- Having heard his criticism, I felt moved to say a few words.
- پس از شنیدن انتقادات او احساس کردم که باید چند کلامی ایراد کنم.
- He can write well only when the spirit moves him.
- فقط وقتی که به صرافت بیفتد میتواند خوب بنویسد.
- It was a very moving film.
- فیلم بسیار تأثربرانگیزی بود.
- The child's suffering moved us to tears.
- رنج کودک ما را به گریه آورد.
- هنوز مهرهات را جابهجا نکردهای!
- They moved away several years ago.
- آنها چندین سال پیش از اینجا رفتند.
- I can't move into the new house until the previous tenants have moved out.
- تا مستأجران سابق نروند نمیتوانم به خانهی تازه اسبابکشی کنم.
- The oil company has moved him to Abbadan.
- شرکت نفت او را به آبادان منتقل کرده است.
- Their old house was too small, so they decided to move.
- خانهی قدیمی آنها کوچک بود، لذا تصمیم گرفتند که نقل مکان کنند.
- It's time to be moving on.
- موقع رفتن است.
- Work on the bridge is moving more quickly than was expected.
- کار ساختمان پل از آنچه که انتظار میرفت، تندتر جلو میرود.
- Let's get things moving!
- بیایید کارها را راه بیندازیم!
- The piston keeps moving back and forth.
- پیستون مدام پسوپیش میرود.
- The chest is too heavy to be moved.
- صندوق سنگینتر از آن است که بشود آن را حرکت داد.
- ستارگان جنبا (در حرکت) هستند.
- He can't move his left hand.
- او نمیتواند دست چپ خود را تکان بدهد (حرکت بدهد).
- He jumped out of a moving train.
- او از قطار درحال حرکت بیرون پرید.
- Move the desk toward the window!
- میز را به طرف پنجره بکش!