گذشتهی ساده:
murderedشکل سوم:
murderedسومشخص مفرد:
murdersوجه وصفی حال:
murderingشکل جمع:
murdersتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تجری به قتل، اقدام به قتل، مبادرت به قتل، قتل نافرجام (تلاش عمدی برای کشتن فرد، بدون اینکه این عمل به نتیجهی نهایی یعنی مرگ منجر شود)
حمله به قصد قتل
(عامیانه) خلاف کردن و تنبیه نشدن، خودسرانه عمل کردن
1- دیر یا زود قاتل دستگیر میشود 2- هیچ عمل بدی برای همیشه نهفته نمیماند
جنایت دیر یا زود آشکار میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «murder» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/murder