امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nail Down

neɪl daʊn neɪl daʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
مجبور کردن، تحت فشار قرار دادن، قطعی کردن، به نتیجه رسیدن، تکلیف چیزی را معلوم کردن، نهایی کردن، تحکیم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- We need to nail down the details of the project.
- باید جزئیات طرح را قطعی کنیم.
- Let's nail down a time and place for our dinner plan.
- بیایید زمان و مکان برنامه‌ی شاممان را معلوم کنیم.
phrasal verb
با میخ محکم کردن
- The windows of the deserted house had been nailed down.
- پنجره‌های خانه‌ی متروکه با میخ بسته شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nail down

  1. noun establish conclusively
    Synonyms: cinch, clinch, lock in, pin down

ارجاع به لغت nail down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nail down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nail-down

لغات نزدیک nail down

پیشنهاد بهبود معانی