امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Negotiate

nəˈɡoʊʃieɪt nɪˈɡəʊʃieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    negotiated
  • شکل سوم:

    negotiated
  • سوم‌شخص مفرد:

    negotiates
  • وجه وصفی حال:

    negotiating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive C1
گفت‌وگو کردن، مذاکره کردن، چانه زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He wanted to negotiate before naming a price.
- او می‌خواست قبل از ذکر قیمت چک و چانه بزند.
- teachers are negotiating for higher salaries.
- معلمان برای دریافت حقوق بیشتر در حال مذاکره‌اند.
verb - transitive
(چک) به پول نقد تبدیل کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد negotiate

  1. verb bargain, discuss
    Synonyms:
    accommodate adjudicate adjust agree arbitrate arrange bring to terms bury the hatchet come across with compose concert conciliate confer connect consult contract covenant cut a deal deal debate dicker haggle hammer out a deal handle horse trade intercede make a deal make peace make terms manage mediate moderate network parley referee settle step in stipulate swap transact treat umpire work out work out a deal
  1. verb traverse, cross
    Synonyms:
    clear get around get over get past hurdle leap over overleap pass pass through surmount vault
    Antonyms:
    remain stay

ارجاع به لغت negotiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «negotiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/negotiate

لغات نزدیک negotiate

پیشنهاد بهبود معانی