امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Neighborhood

ˈneɪbərˌhʊd ˈneɪbərˌhʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    neighborhoods

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1
(neighbourhood) همسایگی، مجاورت، محله، بخشی از شهر، اهل محل، جوار، حول و حوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He is well-known in our neighborhood.
- او در محله‌ی ما سرشناس است.
- an old neighborhood
- محله‌ی قدیمی
- All the neighborhood came.
- همه‌ی اهل محل آمدند.
- Come and see us if you are in the neighborhood.
- اگر به این حوالی آمدی سری به ما بزن.
- The cost is in the neighborhood of two million dollars.
- هزینه در حدود دو میلیون دلار است.
noun
(در اصل) روابط حسنه، دوست‌واری
noun
(ریاضی) مجموعه‌ی نقطه‌هایی که در طول معینی از نقطه‌ی معلومی قرار دارند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد neighborhood

  1. noun community, surroundings
    Synonyms:
    adjacency area block closeness confines contiguity district environs ghetto hood jungle locale locality nearness neck of the woods parish part precinct propinquity proximity purlieus quarter region section slum stomping ground street suburb territory tract turf vicinage vicinity ward zone zoo

Idioms

  • in the neighborhood of

    (عامیانه) نزدیک (به محلی)، در مجاورت

    درحدود، تقریباً

ارجاع به لغت neighborhood

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «neighborhood» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/neighborhood

لغات نزدیک neighborhood

پیشنهاد بهبود معانی