امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Noisy

ˈnɔɪzi ˈnɔɪzi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    noisier
  • صفت عالی:

    noisiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
پرسروصدا، شلوغ، پرجنجال، پرهیاهو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a noisy city
- شهر پرهیاهو
- my neighbor's noisy party
- مهمانی پرسروصدای همسایه‌ی من
- a noisy engine
- موتور پر صدا
- a noisy sweater
- پیراهن پشمی جلف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد noisy

  1. adjective very loud and unharmonious in sound
    Synonyms:
    blatant blusterous boisterous booming cacophonous chattering clamorous clangorous clattery deafening disorderly ear-popping ear-splitting jumping loudmouth obstreperous piercing rackety raising Cain raising the roof rambunctious raspy riotous rowdy screaming strepitous strident tumultous/tumultuous turbulent turned up uproarious vociferous
    Antonyms:
    noiseless quiet silent still

لغات هم‌خانواده noisy

ارجاع به لغت noisy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «noisy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/noisy

لغات نزدیک noisy

پیشنهاد بهبود معانی