امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Northeast

ˌnɔːrθˈiːst ˌnɔːθˈiːst ˌnɔːθˈiːst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective adverb uncountable B1
شمال خاوری، شمال شرقی، شمال شرق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد northeast

  1. adjective Situated in or oriented toward the northeast
    Synonyms:
    northeasterly northeastern ne nor-east northeastward north-north-east nne northeast-by-east nebe northeast-by-north nebn north-northeast
  1. noun The compass point midway between north and east; at 45 degrees
    Synonyms:
    nor-east northeastward ne
  1. noun The northeastern region of the United States
    Synonyms:
    northeastern United States
  1. adverb To, toward, or in the northeast
    Synonyms:
    north-east northeastwardly nor-east northeastwards

Collocations

ارجاع به لغت northeast

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «northeast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/northeast

لغات نزدیک northeast

پیشنهاد بهبود معانی