با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Northbound

ˈnɔːrθbaʊnd ˈnɔːθbaʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
عازم شمال
- a northbound train
- قطار عازم شمال
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد northbound

  1. adjective Moving toward the north
    Synonyms: northward

لغات هم‌خانواده northbound

ارجاع به لغت northbound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «northbound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/northbound

لغات نزدیک northbound

پیشنهاد بهبود معانی