امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Northbound

ˈnɔːrθbaʊnd ˈnɔːθbaʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
عازم شمال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a northbound train
- قطار عازم شمال
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد northbound

  1. adjective Moving toward the north
    Synonyms:
    northward

لغات هم‌خانواده northbound

ارجاع به لغت northbound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «northbound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/northbound

لغات نزدیک northbound

پیشنهاد بهبود معانی