با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    Northern

    ˈnɔːrðərn ˈnɔːðn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more northern

    • صفت عالی:

      most northern

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective B1
    شمالی، ساکن شمال، باد شمالی
    - a northern wind
    - باد شمالی
    - the northern plains
    - دشت‌های شمالی
    - the Northern Hemisphere
    - نیمکره‌ی شمالی
    - northern climate
    - آب‌وهوای شمالی
    - Northern accent
    - لهجه‌ی شمالی
    - Northern industries
    - صنایع بخش شمالی کشور
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد northern

    1. adjective Coming from the north; used especially of wind
      Synonyms: northerly, arctic, boreal, north, hyperborean, polar, septentrion, septentrional
    2. adjective Situated in or coming from regions of the north
      Antonyms: southern

    لغات هم‌خانواده northern

    ارجاع به لغت northern

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «northern» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/northern

    لغات نزدیک northern

    پیشنهاد بهبود معانی