با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Notifiable

ˈnoʊt̬əfaɪəbl ˈnəʊtəfaɪəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قابل اطلاع، قابل گزارش (بیماری و غیره)
- The police officer informed the public that the theft of personal belongings is a notifiable offence.
- این افسر پلیس به مردم اعلام کرد که سرقت وسایل شخصی جرمی قابل گزارش است.
- The doctor explained that tuberculosis is a notifiable disease due to its contagious nature.
- پزشک توضیح داد که سل به دلیل ماهیت مسری آن بیماری‌ای قابل اطلاع است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت notifiable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «notifiable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/notifiable

لغات نزدیک notifiable

پیشنهاد بهبود معانی