امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nut

nʌt nʌt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    nutted
  • شکل سوم:

    nutted
  • سوم‌شخص مفرد:

    nuts
  • وجه وصفی حال:

    nutting
  • شکل جمع:

    nuts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
آجیل، مغزی‌جات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She bought a box of mixed nuts for the party.
- او برای مهمانی یک جعبه آجیل مخلوط خرید.
- Studies show that nuts are rich in antioxidants and vitamins.
- مطالعات نشان می‌دهند که آجیل سرشار از آنتی‌اکسیدان‌ها و ویتامین‌ها است.
- He enjoys snacking on nuts while watching TV.
- او از خوردن آجیل در حین تماشای تلویزیون لذت می‌برد.
noun countable
مهره، چرخ‌دنده‌ی ساعت
- nut and bolt
- پیچ و مهره
noun countable
آدم خل و دیوانه
- He is a nut (he is nuts).
- او خل است.
- He drives like a nut.
- او دیوانه‌وار رانندگی می‌کند.
- a movie nut
- دیوانه‌ی سینما
- I am nuts about her!
- من دیوانه‌ی او هستم!
verb - intransitive countable
آجیل جمع کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nut

  1. noun seed of fruit, vegetable
    Synonyms:
    achene caryopsis kernel stone utricle
  1. noun crazy, overenthusiastic person
    Synonyms:
    bedlamite bigot crackpot crank dement eccentric fanatic fiend freak harebrain loony lunatic maniac non compos mentis screwball zealot
    Antonyms:
    sane person

Idioms

  • hard (or tough) nut to crack

    (شخص یا چیز) سخت، دشوار، آنچه که فهم یا پرداختن به آن مشکل است

ارجاع به لغت nut

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nut» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nut

لغات نزدیک nut

پیشنهاد بهبود معانی